در بطن سپاه پاسداران
سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۲ ب.ظ
عجب خاطراتی داشت این حاج محسن رفیق دوست با انقلابمان.
1. اولین تعجب من در جایی بود که دکتر شریعتی را شهید خوانده بود ولی در پاورقی به سکته اش در معترف بود .
2. بحث های اعتقادی زندانی ها با چپی ها فوق تصور من بود . هیچ گاه این حد انحراف را برای چپی ها متصور نمی شدم .
3.هم سلولی بودنش با هاشمی رفسنجانی شاید گره دیگر از تحولات نادیده من را گشود .همچینن با منتظری و طالقانی وعزت شاهی و لاهوتی هم سلولی بود.
4. در قسمتی از کتاب احساس جداشدنش از مردم را کردم . آنجا که امام به زیارت حاج عبدالعظیم می رود و این آقا محسن برای رهایی از انبوه جمعیت تیر هوایی رها می کند . آخر مرد مومن این مردم سالهاست امام را ندیده اند و برایش به خیابان ها آمده و جان عزیز خود را به خطر انداختند .آن وقت شما با رها کردن تیر موجبات دوری از مقتدای دینی شان را فراهم می کنی .
5. دیدارش با امیر عباس هویدا برایم جالب افتاد . نقل می شود در حالی که در حیاط زندان قدم می زدیم هویدا به من گفت "من فکر نمی کردم شما دوامی داشته باشید ، ولی مطمئن باشید که حکومتتان بادوام خواهد بود ، چون با این بی تجربگی ، به این زیبایی و استواری مملکت را می چرخانید ، معلوم است با دوام خواهید بود .
6. شرح خوبی از سپاه پاسداران و مشکلات آن هنگامی که زیر نظر دولت موقت بود می دهد ، ولی آنقدر ضعف مدیریتی دارد که برای متحد کردن نیرو های سازمان یافته مانند مجاهدین انقلاب و نیروهای ابوشریف در جلسه دست به اسلحه می برد تهدید به کشتن همه و سپس خودش می کند تا بتواند نیروها را سازماندهی کند ( تازه آن هم نصفه نیمه ).
7.چقدر سپاه از نداشتن رسانه ضربه می خورد ، هنگامی که هاشمی 20میلیون تومان برای امورات سپاه می گیرد صدای تمامی روزنامه ها در می آید و مدیریت ضعیف تا چقدر که نیروهای خودی می آیند و از گرفتن حقوق سرباز می زنند و مدیریت حاج محسن باز هم کمیتش می لنگد .
8. در انتها نکته دیگری هم برایم جالب آمد . هنگامی که می خواستند برای رجل سیاسی محافظ بگذارند بسیاری از جمله مهندس غرضی معترض شدند . تا هنگامی که شهید مطهری را ترور کردند و آنگاه راضی شدند برای رجل سیاسی محافظ بگذارند .( آخر شما که با چپی ها حشر و نشر داشتید و خوب می دانستید مسلح هستند و از دزدی و حمله و ترور اجتناب نمی کنند ، حتما باید این بزرگواران ار به شهادت می رساندند تا شما دست به کار شوید . )
2. بحث های اعتقادی زندانی ها با چپی ها فوق تصور من بود . هیچ گاه این حد انحراف را برای چپی ها متصور نمی شدم .
3.هم سلولی بودنش با هاشمی رفسنجانی شاید گره دیگر از تحولات نادیده من را گشود .همچینن با منتظری و طالقانی وعزت شاهی و لاهوتی هم سلولی بود.
4. در قسمتی از کتاب احساس جداشدنش از مردم را کردم . آنجا که امام به زیارت حاج عبدالعظیم می رود و این آقا محسن برای رهایی از انبوه جمعیت تیر هوایی رها می کند . آخر مرد مومن این مردم سالهاست امام را ندیده اند و برایش به خیابان ها آمده و جان عزیز خود را به خطر انداختند .آن وقت شما با رها کردن تیر موجبات دوری از مقتدای دینی شان را فراهم می کنی .
5. دیدارش با امیر عباس هویدا برایم جالب افتاد . نقل می شود در حالی که در حیاط زندان قدم می زدیم هویدا به من گفت "من فکر نمی کردم شما دوامی داشته باشید ، ولی مطمئن باشید که حکومتتان بادوام خواهد بود ، چون با این بی تجربگی ، به این زیبایی و استواری مملکت را می چرخانید ، معلوم است با دوام خواهید بود .
6. شرح خوبی از سپاه پاسداران و مشکلات آن هنگامی که زیر نظر دولت موقت بود می دهد ، ولی آنقدر ضعف مدیریتی دارد که برای متحد کردن نیرو های سازمان یافته مانند مجاهدین انقلاب و نیروهای ابوشریف در جلسه دست به اسلحه می برد تهدید به کشتن همه و سپس خودش می کند تا بتواند نیروها را سازماندهی کند ( تازه آن هم نصفه نیمه ).
7.چقدر سپاه از نداشتن رسانه ضربه می خورد ، هنگامی که هاشمی 20میلیون تومان برای امورات سپاه می گیرد صدای تمامی روزنامه ها در می آید و مدیریت ضعیف تا چقدر که نیروهای خودی می آیند و از گرفتن حقوق سرباز می زنند و مدیریت حاج محسن باز هم کمیتش می لنگد .
8. در انتها نکته دیگری هم برایم جالب آمد . هنگامی که می خواستند برای رجل سیاسی محافظ بگذارند بسیاری از جمله مهندس غرضی معترض شدند . تا هنگامی که شهید مطهری را ترور کردند و آنگاه راضی شدند برای رجل سیاسی محافظ بگذارند .( آخر شما که با چپی ها حشر و نشر داشتید و خوب می دانستید مسلح هستند و از دزدی و حمله و ترور اجتناب نمی کنند ، حتما باید این بزرگواران ار به شهادت می رساندند تا شما دست به کار شوید . )
- ۹۳/۰۴/۰۳
- ۵۹۲ نمایش
سلام دوست عزیز مطالب خوبی داری به وبلاگ ما هکم سری بزن خوشحال می شم