عرصه سیاست ( هاشمی رفسنجانی )
موضوع آنقدر کلیشه ای است که مقدمه و موخره نمی خواهد . هر خواننده ای می داند بحث در مورد آیت الله هاشمی رفسنجانی تنها یک گمانه ای کوچک است و استراتژی ایشان خواص خودشان است.
هر سیاستمدار کهنه کاری اقدامات خود را به گونه ای تنظیم می کند که جریانات دیگر از اهداف او سردرنیاوردن و متوجه مقصد نهایی او نشوند اما باید قبول کنیم اقای هاشمی پیرتر از آن شده اند که صبر پیشه کنند انتهای کار را هدف قرار ندهند .
او همانی است که در جلسه معارفه رکن رکین انقلاب نامیده شد اما ...
شاید قبل از 84 تمایل زیاد هاشمی به لیبرالیسم و سیاست های تعدیل اقتصادی و همچنین علاقه به اشرافیت را دست مایه تحلیل های خود می کردند اما در سال 84 و رقابت با شهردار تهران تحولی سهمگین در عرصه مدیریتی کشور بود که حتی خود هاشمی نیز تا به امروز از آن انتخابات سخن می گوید .
هاشمی بعد ها نامه بدون سلام را به رهبری نوشت و خطیب نماز جمعه ای شد که چندان بی حاشیه نبود . او که به استناد کتابهای خاطراتش حتی معاونین وزرای میر حسین موسوی برای انجام عملی با او مشورت می کردند و با مقایسه بدنه مدیریت کشور(اعم از کابینه و استانداری ها) در زمان خاتمی همیشه در راس قدرت بوده در هشت سال گذشته گوشه عزلت نشسته و سهم کمتری از قدرت داشت . او حتی ریاست مجلس خبرگان را نیز از دست داد تا تنها دبیر مجمع تشخیص مصلحت باقی بماند. همچنین در این سالها فرزندان او نیز از پست های مدیریتی فاصله گرفتند و حتی دو فرزند او به زندان افتادند .
اما مدت ها قبل هاشمی دم از دولت وحدت ملی زد تا اصولگرایان و اصلاح طلبان را زیر یک چتر جمع کند و در این راه یارانی از هر دو جناح ( جناح چپ محمد خاتمی و جناح راست ناطق نوری ) در اختیار دارد . او به شدت تلاش می کند چتر گفتمانی خود را بازتر کند تا تمامی افراد را بتواند در خود جای دهد برای مثال سخنرانی اختتامیه بیستوهفتمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی سراسر سخنانی چند پهلو بود(اینکه چه کسی اولین خلیفه بوده یا نبوده، مسئله تاریخی است که هیچ سودی برای ما ندارد و نتیجهای از آن نخواهیم گرفت) تا مذاهب دیگر را نیز در زیر چتر خود نگه دارد.طرح شعار اعتدال و وجود کابینه ای با وجود اصلاح طلبان و اطولگرایانی نزدیک به خود نیز ادامه ای از همین سناریو است .
اما هاشمی رفسنجانی خوب می داند باید گفتمانش ما به ازاء خارجی داشته باشد و عملکردش در بین مردم باید پاسخگو باشد به خاطر همین دیدگاه سیاست خارجی خود را که مدت ها قبل نیز بر آن پایبند بود را فعال سازد . طرح دیدگاه هایی ما با اسرائیل سر جنگ نداریم، حالا اگر عرب ها جنگ کردند ما کمک می کنیم و یا خاطراتی در باره امام راحل مبنی بر حذف شعار مرگ بر آمریکا نیز ادله ای بر این استدلال است .